پرچم
سبز
سپید
سرخ
و سرانجام.
سبز :
زارعانی سبز پرور
شاعرانی سبز اندیش
عارفانی سبز باور
در زمینی که زمانی
بوده شاید سبز !
سرزمینی که هم اکنون
در سرای آن
هر لِوائی هست
غیر از سبز!
سرزمینی به تمنّای :
چراغی سبز ...
راهی سبز ...
مرامی سبز ...
سپید :
نیک هورمزدی سپید
نیک تاریخی سپید
نیک زرتشتی سپید
که یگانه دفترِ وحی اش، چنین مُنزل آمد :
پنداری سپید
گفتاری سپید
کرداری سپید
اشعاری سپید
که در کلام ِ معاصر
همچنان منعکس اند ...
... ولی دفترِ عمل
در انزوای معاصر
همچنان، سپید!
سرخ :
بینشی سرخ
از مذهبِ خونینِ تعصّب.
صورتی سرخ
از سیلیِ نامرد ِ زمانه.
گُرده ای سرخ
از ضربه ی شلاّقِ تحکّم.
و دلی سرخ
از خونِ جگر
از چکّه ی شمشیر
و دلی سرخ
از چکّه ی شمشیرِ دو پهلوی عدالت!
و سرانجام
آینه ای منعکس از آینده :
شمعِ آتشکده ی تاریخی
در پسِ لایه ی خاکسترِ خاکستریِ بغض و سکوت
همچنان، مشتعل و منتظر است.